پروفایل اشتراکی amoozesh3

صدای مشت زدن صدای سراب » شماره تلفن دکتر نباتی | مثنوی طنز «با معرفت‌ها» با صدای زرویی نصر آباد : طربستان | دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3 - آموزش 3 | دانلود صدای خوتکا mp3 - آموزش 3 | دانلود صدای مرغ مـینا mp3 - آموزش 3 | دانلود صدای گرگ mp3 - آموزش 3 - amoozesh3.ir | دانلود صدای وحشتناک گرگ - آموزش 3 | دانلود صدای قرقی - آموزش 3 - amoozesh3.ir | آموزش 3 مرجع برنامـه های اندروید-دانلود انواع صدا-ارائه ... |

صدای مشت زدن

صدای سراب » شماره تلفن دکتر نباتی

شاید بسیـاری از اهالی تهران، صدای مشت زدن اسم “حاج آقا نباتی” را شنیده باشند. صدای مشت زدن پیر مـهری کـه با نبات متبرک و خواندن دعا بیماران لاعلاج را شفا مـیدهد. صدای مشت زدن ...

تاریخ مخابره: صدای مشت زدن سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳  |  زمان: ۱۸:۲۵ ب.ظ  | شماره خبر: 3235   

قبل از خواندن مطلب به منظور حمایت از ما روی بنرهای زیر کلیک کنید. درون امد حاصل از کلیک شما درون امور خیریـه هزینـه خواهد شد.

پس با نیت خیر کلیک کنید.

شاید بسیـاری از اهالی تهران، اسم “حاج آقا نباتی” را شنیده باشند. پیر مـهری کـه با نبات متبرک و خواندن دعا بیماران لاعلاج را شفا مـیدهد. حاج حسین قنبری قائم معروف بـه حاج آقا نباتی از شاگردان عارف بزرگوار مرحوم استاد «سید ابوالحسن حافظیـان» (از شاگردان شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)) هست که درون جوانی با رعایت ارشادات ایشان بـه مقاماتی دست مـیابد که تا جایی کـه استاد ایشان بشارت مـیدهند: “الحمدلله کـه اشتباه نکردم و بعد از ۲۶ سال آنی را کـه مـیخواستم پیدا کردم … از امروز شما مـیتوانید به منظور امراض اشخاص طلب شفا کنید” … و سال هاست کـه منزل ایشان،محل رجوع مومنین هست تا بـه واسطه ایشان بـه منبع بی پایـان لطف الهی متصل شوند و با شستشوی خویش درون دریـای بی کران رحمت الهی از بیماری های روحی و جسمـی رهایی یـابند. این مستند، بـه معرفی حاج حسین قنبری و موارد متعدد از افرادی مـیپردازد کـه به دست ایشان شفا یـافته اند.

کراماتی از پیرمـهر

نشانی منزلش مـیان اهالی منطقه یک، شـهره است. دو کلمـه «دکتر» و «نباتی» بـه هر منظور و از دهان هر بیرون بیـاید و هر چند پیش درآمد جمله ای طولانی باشد، به منظور ساکنان خیـابان جنب ایستگاه آتش نشانی دزاشیب کفایت مـی کند که تا انگشتشان را بـه سمت کوچه ای نشانـه روند و خانـه ای قدیمـی را نشان دهند کـه تمام ایـام سال کانون توجه خانواده های بیماران لاعلاج و بدحال است. «دکترنباتی» درون این خانـه «امـید بـه زندگی» با کمک «شفابخش مطلق» هدیـه مـی دهد.
پرده ای روی اسم واقعی
اینکه باور قلبی و نقطه اتصال روحی عده ای با خداوند بـه حدی هست که اثرش، شعاعی بـه اندازه بیدار امـید زندگی و شفا یـافتن هزاران نفر دارد، حقیقت محض است. «دکترنباتی» هم جزو همـین دسته محسوب مـی شود. وی از سال ها پیش بـه چهره ای مشـهور به منظور درمان بیماری های لاعلاج تبدیل شده و آوازه اش درون جای جای نقاطی کـه بیماری با ناخوشی مزمن دست و پنجه نرم مـی کند، رفته است. البته بـه حق مـی توان این پیرمرد خوش برخورد را از نوادر روزگار و شاید از آنـهایی دانست کـه فقط یک بار متولد مـی شوند، چرا کـه او بدون استفاده از دارو تنـها با تکه ای نبات کـه دعای خاصی روی آن مـی خواند و صدالبته امـید بـه خداوند، تاکنون هزاران نفر را از انتهای راه زندگی بـه آغوش گرم و مشتاق خانواده هایشان باز گردانده است. شـهرت او بـه «نباتی» از همـین جا سرچشمـه مـی گیرد. هر چند عده ای با اشاره بـه تابلویی کـه در سر درون خانـه اش جا خوش کرده و ساعت ملاقات بیماران را درون خود جای داده است، نام واقعی اش را «قائم قنبری» مـی دانند، اما همـه او را با عنوان «حاجی نباتی» مـی شناسند.
مـیان همسایـه ها
اهالی خیـابان شـهیدرمضانی درون تعداد سال هایی کـه دکتر نباتی مـیان همسایـه هایشان سکنی گزیده بـه عدد واحدی نمـی رسند. «سیدیحیی دشتکی» از ۴۰ سال پیش تاکنون درون این خیـابان خواروبار فروشی نسبتاً بزرگی را اداره مـی کند و همسایگی با دکتر نباتی را حدود ۲۵ سال مـی داند. اما «نبی الله غفاری» آهنگری کـه از ۲۷ سال قبل درون این خیـابان بهب و کار مشغول هست و زندگی مـی گذراند، قاطعانـه اعلام مـی کند: «حدود دوازده سال هست دکتر نباتی اینجا آمده.» اما همـه اهل محل مـی دانند پیرمردی کـه از پزشکی فقط شفا دادنش را بـه خوبی مـی شناسد، پیشتر منزلی درون خیـابان گرگان داشته کـه به واسطه آلودگی هوا و شلوغی محیط، زندگی درون منطقه ۱ را بـه آن ترجیح داده است. آماری کـه همسایـه ها راجع بـه تعداد مراجعان اعلام مـی کنند حدود ۶۰۰ نفر را نشان مـی دهد. خانـه قدیمـی دکتر نباتی، روزهای یکشنبه و چهارشنبه هر هفته کـه به روز ملاقات موسوم است، پذیرای این عده مـی شود. اما تقسیم بندی مراجعه کننده ها بـه این صورت هست که صبح ها به منظور شفا گرفتن تعیین شده است؛ یعنی هر از بیماری خاصی رنج مـی برد حتما پس از تعیین وقت قبلی کـه با تلفن و در روزهای دوشنبه و پنجشنبه انجام مـی شود، صبح روز یکشنبه یـا چهارشنبه جلو درون منزل دکتر نباتی حاضر باشد.انی هم کـه با مشکل کاری دست بـه گریبانند بعدازظهر همان روزهای تعیین شده بـه ملاقات دکتر نباتی مـی آیند هر چند شاید درون مورد اخیر، اطلاق لفظ «دکتر» چندان صحیح نباشد.
این تعداد مراجعه کننده حتی دو روز درون هفته با ظرفیت خیـابان رمضانی پور همخوانی ندارد. خانمـی کـه مشغول جابه جایی سینی های حلوا و خرما درون صندوق عقب اتومبیل هست تا به منظور شرکت درون مراسم سالگرد مادرش راهی بهشت زهرا شود، درون این باره توضیح مـی دهد: «خوب چون مـی دانیم مردم گرفتارند و به امـید بهبودی و گشایش کار اینجا مـی آیند، از ترافیر و صدایی کـه ایجاد مـی شود، زیـاد دلخور نیستم البته قبلاً اوضاع حسابی وخیم بود.» ش صحبت او را ادامـه مـی دهد: «تا دو، سه سال پیش، ملاقات با دکتر نباتی بـه تعیین وقت قبلی نیـاز نداشت و مردم از شـهرستان مـی آمدند و چند روز چند درون صف مـی نشستند و همانجا مـی خوابیدند و مـی خوردند که تا نوبتشان بشود. اما از چندسال پیش، خدا خیرش بدهد بـه فکر همسایـه ها هم افتاد و ملاقات را بـه اخذ وقت قبلی موکول کرد کـه این کار خود بـه کاسته شدن از ازدحام و ترافیک خیـابان و نیز رعایت بهداشت محیط عمومـی انجامـید.»

به چشم دیده ایم، شفا گرفته اند…
همسایـه ها هم از امتیـازات همجواری با دکتری کـه آوازه اش درون کل ایران پیچیده و از ملزومات پزشکی هیچ ندارد، بهره مـی برند. «سیدیحیی» همان مغازه دار قدیمـی از عمویش مـی گوید کـه هر چند اکنون مـیان ما نیست، اما درد زانو امانش را بریده بود:« بـه پزشکان زیـادی مراجعه کردیم اما گفتند بیماری اش بـه خاطر کهولت سن هست و علاج ندارد. درون نـهایت، از دکتر نباتی برایش نبات گرفتیم و درد پایش از بین رفت.» آهنگر محله دکتر نباتی هم درباره یکی از دوستانش کـه زمان جنگ ترکشی را بـه یـادگار درون بدنش گذاشت نقل کرد: «شب ها از درد نمـی خوابید اما بعد از ملاقات با حاج آقا نباتی، مـی گفت ۷۰ درصد دردم کم شده و شب ها راحت مـی خوابم.»
شفایـافتن بیمارانی کـه ما حتی از بردن نام مرضشان وحشت داریم، دیگر پیش همسایـه ها عادی شده است. «مریم هاشمـی» کـه به توانایی خدادادی دکتر نباتی یقین کامل دارد مـی گوید: «مریض های سرطانی بعد از خدا بـه دکتر نباتی روی مـی آورند و ما بارها دیده ایم کـه بیماران سرطانی با متبرک شدن توسط دکتر و خوردن نبات از دست وی بهبودی کامل یـافته اند.»

یک معامله نابرابر: زندگی درون مقابل هیچ …
اما اینکه همجواران دکتر نباتی چطور از شفایـافتن بیماران آگاه مـی شوند بجز نزدیکی و حسن مجاورت کـه باخبری از حال همسایـه را نتیجه مـی دهد بـه هدایـای رنگارنگی کـه گاهی ارزش مادی بسیـار زیـادی دارند، برمـی گردد. هر از گاهی شفایـافتگان فعلی با خانواده هایشان به منظور قدردانی از دکتر نباتی دوباره راهی منطقه یک و خیـابان شـهید رمضانی مـی شوند و بسته بـه توانایی مالی شان، هدیـه ای به منظور وی همراه مـی آورند اما همسایـه ها وانی کـه از مرام و سیـاق دکتر نباتی باخبرند، مـی دانند دکتر هیچ گاه هدیـه ای را نپذیرفته و نمـی پذیرد. حتی گاهی دیده اند کـه برخی از صبح که تا عصرشان را با پیشکشی گرانقیمت کنار ورودی خانـه این پیرمرد سیر چشم سر کرده اند که تا شاید درون مقابل کمکی کـه دکتر با لطف خدا بـه خود یـا یکی از اعضای خانواده شان کرده است، هدیـه ای دنیـایی تقدیمش کنند، اما این یک معامله معمولی نیست. دکتر از هیچ یک هل پوک هم نمـی پذیرد والسلام. شاید او خود را وسیله ای از جانب خداوند مـی داند کـه وظیفه ای جز شفابخشی و امـید زندگی بـه دیگران پیش رو ندارد.
معجزه پیش از عمل جراحی اتفاق مـی افتد
با آن کـه دکتر نباتی پذیرای بیماران است، ولی از پذیرفتن دو گروه بیمار جداً سرباز مـی زند و در خانـه امـید را بـه رویشان نمـی گشاید. همسایـه ها حالا بعد از گذشت سال ها بـه چم و خم رفتار وی آگاهند و مـی دانند کـه دکتر مریض زن بدون همراه مرد کـه محرمش باشد نمـی پذیرد. سیدیحیی دشتکی بـه نیـابت از طرف بقیـه تکلیفانی کـه بدنشان را بـه تیغ جراحی سپرده اند معلوم مـی کند: «اگر بیماری قبل از مراجعه بـه دکتر نباتی بـه بیمارستانی رفته و عمل کرده باشد، دکتر اصلاً او را نمـی پذیرد.» به منظور دانستن پاسخ خود دکتر هم همسایـه ها مأیوس بـه من مـی نگرند کـه قصد دارم زنگ خانـه اش را بـه صدا درآورم. مریم هاشمـی با لحنی دوستانـه تذکر مـی دهد: «حاج آقا نباتی هیچ خبرنگاری را بـه خانـه اش راه نمـی دهد.» و دستم شل مـی شود و از روی زنگ مـی افتد.
حالا کـه ساعتی از روز گذشته و هر لحظه بـه تعداد جمعیتی کـه چشم امـید بـه دری کـه چند دقیقه یک بار باز و بسته مـی شود و ده نفر با هم داخل و به فاصله چند لحظه یک یک خارج مـی شوند و برق شادی درون چشمانشان مـی درخشد، افزوده مـی شود. چند نفر از کارگران ساختمانی کـه نزدیک کوچه محل زندگی دکتر نباتی بـه احداث بنا مشغولند، از جمع جدا شده و برای خرید چند تخم مرغ راهی مغازه سیدیحیی مـی شوند. آنجاست کـه از موضوع بحث ما آگاهی مـی یـابند.
یکی از آنـها با تعجب با صدایی کـه به زحمت از گلویش خارج مـی شود، همانطور کـه خاک روی لباسش را مـی تکاند، مـی گوید: «مگر این بنده خدا خودش آسایش نمـی خواهد کـه بیست و چهار ساعت مریض بدحال و اقوام گریـانش درون خانـه او مـی آیند و تقاضای کمک دارند؟ ما کـه چند وقت هست اینجا مشغول کاریم بـه جای حاج آقا نباتی کلافه شده ایم. از بس وقت و بی وقت مریض آمد زنگ خانـه اش را زد روز تعطیل و غیرتعطیل هم ندارد، انصاف هم خوب چیزی است…» «اکبر.ع» با نگاهی عاقل اندرسفیـه بـه کارگر معترض و دلسوز یـادآور مـی شود: «خداوند کـه به چنین شخصی چنین موهبتی عطا فرموده که تا مردم بـه وسیله او شفا بیـابند، مطمئن باشید صبر و حوصله و ظرفیتش را پیشتر بـه او بخشیده است، بعد زیـاد نگران نباشید.»

التماس دعا
صف طویل پر هست از انسان های دردمندی کـه به انتظار نوبت ایستاده اند. «مـهران اسماعیل پور» سرآسیمـه از راه مـی رسد و شرایط را مـی پرسد.انی کـه داخل صف از درد بـه خود مـی پیچند یـا گریـه مـی کنند بـه او مـی گویند حتما از قبل وقت بگیرد. او کـه مادرش را درون بیمارستان شـهدای تجریش بـه علت تومور مغزی بستری کرده است، سراسیمـه شماره تلفن را مـی نویسند و هنوز اندکی فاصله نگرفته کـه با صدای زاری مردی دیگر مـی ایستد. ضجه های مرد کـه روی صندوق عقب اتومبیل بـه نوشتن نامـه ای به منظور دکتر نباتی مشغول است، همـه را متأثر کرده است. آقا مـهران علت این همـه شیون را مـی پرسد. مرد سرش را از روی کاغذ بلند مـی کند. اشک پهنای صورتش را خیس خیس کرده و هق هق امانش را بریده است: «آقا فقط دعا کنید… بچه ام…» و دوباره با صدای بلند مـی گرید. از مـیان ضجه هایش بـه گوش مـی رسد: «پسرم فقط دوسالش هست از سه روز پیش کـه به دلیل بی حالی بـه دکتر مراجعه کردیم متوجه شدیم تومور مغزی دارد. مادرش فکر مـی کند خوب مـی شود.» و در ادامـه از خداوند مـی پرسد: «خدایـا اگر امتحان هست که این سه روز کل زندگی مان سیـاه و زیر و رو شد بس است، اگر تقاص هست چرا بچه کـه مثل فرشته هاست حتما آزار ببیند؟» حاج آقا نباتی انگاری بـه او گفته باشد پدری بیرون ضجه مـی زند، از داخل دارالشفایی کـه قائم نامـیده اش، بیرون مـی آید. با لحنی آرام و امـیدبخش بـه پدر کودک دوساله دلداری مـی دهد: «نگران نباشید، بیشترانی کـه اینجا ایستاده اند از همـین مشکلات دارند اول بـه خدا توکل کنید بعد بچه را بیـاورید پیش من …» اینجاست کـه بیماران دیگر نور امـیدی را کـه تابیده هست به خوبی درون مـی یـابند و به مرد دلداری مـی دهند: «انگار حکمتی درون کار بود کـه حاج آقا بیـاید و تو را ببیند. حتماً خداوند خواسته کودکت سلامتی اش را باز بیـابد وگرنـه چه لزومـی داشت دکتر نباتی بیرون بیـاید و به تو این حرف ها را بزند؟ برو وقت بگیر و تا دیر نشده طفل معصوم را بیـاور پیش حاج آقا. ان شاءالله خداوند خودش شفا بدهد…» مرد با زانوانی لرزان بلند مـی شود و «التماس دعا» بر زبان مـی راند، همـه با صدای بلند جوابش مـی گویند و متقابلاً التماس دعا دارند. داخل صف هر به منظور شفای بیماری لاعلاج یـا صعب العلاجش از دیگری مـی خواهد برایش دعا کند. اینجا بازار دعا حسابی گرم است. پدر مـی گوید: «نیت کردم اگر پسرم خوب شود که تا عمر دارد غلام حلقه بـه گوش اهل بیت بماند.»
این درون چه درد دل ها روی خود دارد
خدا نکند روزی گرهی درون کارتان بیفتد اما اگر گذرتان بـه خیـابان شـهید رمضانی و دارالشفای قائم افتاد، نگاهی بـه در ورودی آن بیندازید. اگر جای خالی دیدید جایزه دارید. هر حرف دلش را با خودکار یـا ماژیک روی درون نوشته است: «حاج آقا! آمدیم از راه دور مریض سرطانی داریم، التماس دعا ….»، «دکترنباتی؛ خانوادگی ناراحتی اعصاب داریم، التماس دعا …» و بعضی مشکلات دنیـایی شان را با دکتر نباتی درون مـیان گذاشته اند: «حاج آقا مستأجریم التماس دعا…» البته برخی از این خطوط با سماجت خودشان را درون تیررس نگاهتان جای مـی دهند و بعضی با بی حالی و بی رمقی آخرین تلاش خود را به منظور ماندن روی درون ورودی بـه کار بسته اند.
خواندن این همـه درد دل کـه حتی روی زنگی کـه دکمـه اش از جا درآمده مـهارت خاصی مـی طلبد. با این همـه اگر خدای ناکرده خواستید به منظور مریضی کـه از او قطع امـید کرده اند کاری انجام دهید، بـه این خانـه بیـایید، خرجی ندارد دکتر نباتی حتی نبات را هم مجانی بـه شما مـی دهد. فقط کافی هست چاقوی جراحی بدن بیمار را لمس نکرده باشد. اگر نشانی را پیدا نکردید، نگران نباشید. مغازه دارها عادت کرده اند روزی هزاربار بعد از شنیدن نام «دکترنباتی» پیشخوان بیرون بیـایند و خانـه این پزشک بی دارو اما شفابخش را نشانتان بدهد.
فقط مـی ماند یک نکته و آن اینکه چهره پرصلابت دکتر نباتی اجازه نداد از او بپرسیم: «چطور شد توانایی خود را کشف کرد؟ آسایشش چقدر بـه هم خورده است؟ چند سال هست به واسطه ای به منظور شفابخشی بیماران تبدیل شده است؟ نام واقعی اش چیست؟ از پزشکی چقدر سر رشته دارد؟» و … انگار دیواری نامرئی اجازه نداد آن فضای دلنشین با پرسش هایی کـه رنگ و بوی دنیـایی دارند شکسته شود.

جهت ثبت نام بیماران، به منظور ملاقات روزهای دوشنبه و پنجشنبه ،

از ساعت ۷ صبح که تا ظهر

با تلفن ۰۲۱۲۲۵۱۶۲۴۰

پاسخ گوی آقایـان مـی باشد

روزهای ملاقات فقط یکشنبه و چهارشنبه

صبح مـی باشد به منظور امراض

برای ملاقات درون جهت رفع مشکلات کاری،مالی،خانوادگی، استخاره

و مشکل نازائی فقط آقایـان مـی توانند بعد از نمازظهر

روزهای یکشنبه و چهارشنبه حضوری مراجعه نمایند

فقط به منظور مشکلات کاری ، شرطش اینکه یک هفته قبلش

نباید نماز قضا داشته باشند( و با آستین کوتاه نباشید )

برای دعای اولاد :آقایـان که تا چهل روز نمازهای واجب را قضا نکنند.

و خانم ها علاوه بر پوشش چادر ( حجاب کامل )

واجبات شرعی را انجام دهند

آدرس : تجریش- سه راه نیـاوران- جنب آتش نشانی

خیـابان شـهید رمضانی- بن بست درالشفاء قائم

بازهم تاکید مـیکنم:  عارف والا مقام دکتر حسین قنبری که تا به حال ریـالی ازی دریـافت نکرده و نمـیکند.




[صدای سراب » شماره تلفن دکتر نباتی صدای مشت زدن]

نویسنده و منبع |



صدای مشت زدن

مثنوی طنز «با معرفت‌ها» با صدای زرویی نصر آباد : طربستان

مارس 20

ارسال شده توسط مـیم
بهار درون راه هست و مـی‎خواستم بـه مناسبت این روزها شعری با حال و هوای متفاوت آماده کنم. صدای مشت زدن شعری کـه برخلاف نوروز سال گذشته، صدای مشت زدن بهاری‎تر باشد.
فکر کردم چون شاید اشعار ‎ی زیـادی را این روزها ببینی، بهتر هست به سراغ شعر طنز بروم که تا به این بهانـه لبخندی بر گوشـه‎ی لبت درون آستانـه‎ی فصل سبز بنشانم. صدای مشت زدن بـه یـاد ابوالفضل زرویی نصرآباد و مثنوی بلندش افتادم کـه سالها پیش آن را خوانده و لذت بود. هرچند ارمغان این شعر به منظور من بعد از مدتها دوباره خواندن و گوش ، غم بود.
…. بگذریم.
امـیدوارم سال نویی منتظرت باشد و ضمناً « دعا کنین کـه حالمون خوب بشـه».

Audio clip: صدای مشت زدن Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.

دانلود فایل 1شعرخوانی زرویی نصرآباد (اجرای یک)

Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.

دانلود فایل 2شعرخوانی زرویی نصرآباد (اجرای دو)


دانلود نسخه قابل چاپ (pdf)


آی جماعت چطوره احوالتون…
تنگ غروب، کـه شـهر پرشد از «رپ»…
شعرم اگر سست و شکسته بسته است…
بازم همون دوره بی‌سواتی…
آی جماعت، چطوره احوالتون؟…
حضور حضرت منیژه خاتون…
بشین عزیز، پرت و پلا نگو مرد!…
گذشت دوره‌ای کـه ما یکی بود…
من از رکود عشق درون خروشم…
زدم تو خالتون دوباره،‌ آخ‌جان!…
چقدر، مونده بی‌حساب و کتاب…
شـهر بدون مرد، شـهر درده…
مشدی حسن، حال شما چطوره؟…
مشدی حسن چای و سماورت کو؟…
مشدی حسن، مرد سیـاسی شدی…

آی جماعت، چطوره احوالتون

قربون اون فهم و کمالاتتون

گردنتون پیشی خم ‌نشـه

از سربنده، سایـه‌تون کم‌نشـه

راز و نیـاز و بندگیتون درست

حساب کتاب زندگیتون درست

بنده مـی‌شم غلام دربستتون

پیشی دراز نشـه دستتون

از لبتون خنده فراری نشـه

خدا نکرده، اشکی جاری نشـه

باز، یـه هوا دلم گرفته امروز

جون شما، دلم گرفته امروز

راست و حسینیش، نمـی‌دونم چرا

بینی و بینیش، نمـی‌دونم چرا

خلافامون از سراختلاف نیست

خلاف خلافه،خطا خلاف نیست

فرقی نداره دیگه شـهر و روستا

حال نمـی‌دن، مثل قدیما، دوستا

شاپرک‌ها بـه نیش مجهز شدن

غریب گزا هم آشناگز شدن

تنگ غروب، کـه شـهر پرشد از «رپ»

ما موندیم و یـه کوچه‎ی علی چپ

خورشید مـی‌نشست کـه ما پا شدیم

رفتیم و گم شدیم و پیدا شدیم

رفتیم و چرخی دور مـیدون زدیم

ماه کـه در اومد، بـه بیـابون زدیم

آخ کـه بیـابون چه شبایی داره

شب تو بیـابون چه صفایی داره

شب تو بیـابون خدا بساط کن

اون جا بشین با خودت اختلاط کن

دل کـه نلرزه، جز یـه مشت گل نیست

دلی کهغصه نباشـه، دل نیست

این درون و اون درون زدناش قشنگه

به سیم آخر زدناش قشنگه

دلم گرفته بود و غصه داشتم

منم براش سنگ تموم گذاشتم

نصفه شبی،‌به کوه تکیـه کردم

نشستم و تا صبح گریـه کردم

سجل و مدرک نمـی‌خواد کـه گریـه

دستک و دنبک نمـی‌خواد کـه گریـه

رو لبمون همـیشـه خنده پیداست

مـی‌خندیم،‌اما دلمون کربلاست

ساعت الان حدود چهار و نیمـه

غصه نخور داداش، خدا کریمـه

شعرم اگر سست و شکسته بسته است

سرزنشم نکن، دلم شکسته است

آدم دل‌شکسته، بش حرج نیست

شعر شکسته بسته، بش حرج نست

جیک‌جیک مستونم کـه بود برادر

فکر زمستونم نبود برادر

تا کـه مـیفته دندونای شیری

روی سرت مـی‌شینـه برف پیری

کمـیسیون مرگ مـی‌شـه تشکیل

درو مـی‌شن بزرگترای فامـیل

از جمع بچه‌ها، بیرون حتما رفت

مجلس ختم این و اون حتما رفت

یـه دفعه همکلاسی‌ها پیر مـی‌شن

همبازی‌ها پیر و زمـین‌گیر مـی‌شن

الک دولک، الاکلنگ و تیشـه

تو ذهن آدما عتیقه مـی‌شـه

لی‌لی و گرگم بـه هوا، دریغا

قایم باشک تو کوچه‌ها، دریغا

رمق نمونده که تا بریم صبح زود

پیـاده که تا امامزاده داوود

بی‌حرمتی با معرفت درافتاد

یـه باره نسل لوطی‌ها ورافتاد

توی تنور خونـه‌ها کلوچه‌

باز داغ توی کوچه

چطور شد؟ تموم شد، کجا رفت؟

مثل پرنده پر زد و هوا رفت

سرزده آفتاب بوم

ما موندیم و یـه قصه‎ی ناتموم

بازم همون دوره بی‌سواتی

قربون اون حرفای عشق لاتی

قربون اون «مخلصتم، فداتم»

قربون اون «من خاک زیرپاتم»

قربون اون حافظ روی تاقچه

قربون حسن یوسف تو باغچه

قربون مردمـی کـه مردم بودن

اهل صفا، اهل تبسم بودن

قربون اون دوره‎ی تردماغی

قربون اون تصنیف کوچه‌باغی

قربون دوره‌ای کـه خوش‌بینی بود

تار سبیلا چک تضمـینی بود

مردای ناب و اهل دل نداره

شـهری کـه بوی کاهگل نداره

بوی خوش کباب و نون سنگک

عطر اقاقیـا و یـاس و پیچک

بوی گلاب و بوی دود اسفند

جمع قشنگ اشک شوق و لبخند

بوی خیـار تازه،‌ توی ایوون

تو سفره‌ای پر از پنیر و ریحون

بوی سلام گرم مرد خونـه

تو حوض خونـه، هندوونـه

بوی خوش کتاب‌های کاهی

تو امتحان کتبی و شفاهی

قدم زدن تو مرز خواب و رؤیـا

خدا، خدا، خدا، خدا، خدایـا!

آی جماعت، چطوره احوالتون؟

چی مونده از صفای پارسالتون؟

نگین فلانی از لطیفه خسته است

خداگواهه من دلم شکسته است

با خنده‎ی شماس کـه جون مـی‌گیرم

برای تک‌تک شما مـی‌مـیرم

حتی اگه فقیر و بی‌پول باشین

دلم مـی‌خواد کـه شاد و شنگول باشین

خونـه‌هاتون چرا خوش‌آب و رنگ نیست؟

چی‌شده؟ خنده‌تون چرا قشنگ نیست؟

حرفهای گریـه‌دار نمـی‌پسندین؟

مـی‌خواین یـه جوک بگم کمـی بخندین؟

خوشا بـه حال اون کـه تو محله‌ش

هوای عاشقی زده بـه کله‌ش

کسی کـه قلبش اتصالی داره

مـی‌دونـه عاشقی چه حالی داره

با این کـه سخته، باز دل‎نشینـه

«تپش، تپش، وای‌از تپش» همـینـه

رد وبدل کـه شد نگاه اول

بیرون مـیاد از آه اول

دل مـی‌گه هرچی‌بش بگی فوتینا

خواب و خوراک و زندگی فوتینا

عاشق شدن شیدایی داره والا

«خاطرخواهی رسوایی داره» والا

وقتی طرف توکوچه پیدا مـی‌شـه

توی دلت یـه باره غوغا مـی‌شـه

آرزوهات خیلی دورن انگاری

توی دلت، رخت مـی‌شورن انگاری

صدای قلبت اون قدر بلنده

که دلبرت مـی‌شنوه و مـی‌خنده

دین و مرام و اعتقادت مـی‌ره

اون کـه مـی‌خواستی بگی، یـادت مـی‌ره

مـی‌خوای بگی: «فدات بشم الهی»

مـی‌گی که: «خیلی مونده که تا سه‌راهی؟»

مـی‌خوای بگی: «عاشقتم عزیزم»

مـی‌گی که: «من عاعاعاعا، چی‎چیزم!»

مـی‌خوای بگی: «بیـام بـه خواستگاری؟»

مـی‌گی: «هوای خوبی داره ساری»

کوزه‎ی ضربه دیده بی‌ترک نیست

حال طرف هم از تو بهترک نیست

مـی‌خواد بگه: «برات مـی‌مـیرم اصغر!»

مـی‌گه: «تمنا مـی‌کنم برادر!»

مـی‌خواد بگه: «بیـا بـه خواستگاریم»

مـی‌گه که: «ما پلاک شصت وچاریم»

اول عشق و عاشقی نگاهه

نگاه مثل آب زیرکاهه

بین شماها عشقو مـی‌شـه فهمـید

از تونگاها، عشقو مـی‌شـه‌ فهمـید

عشق، اخوی، آتیش زیر دیگه

نگاه آدم کـه دروغ نمـی‌گه

نگاه مـی‌گه: «عاشقتم بـه مولا

به قلب من خوش‌اومدی، ‌بفرما»

حضور حضرت منیژه خاتون

چطوره حال بچه گربه‌هاتون؟

برای اون دهان و چشم و ابرو

همـیشـه بنده بوده‌ام دعاگو

ز بس کـه رفته عشق، توی قلبم

نوشتم اسمتونو روی قلبم

خدا گواهه که تا شما نیـایین

از تو گلوم، غذا نمـی‌ره پایین

شبا همـه‌اش یـاد شما مـی‌کنم

مـی‌رم بـه آسمون نیگا مـی‌کنم

شما رو مثل ماه مـی‌کشم‌ هی

شبا همـیشـه آه مـی‌کشم هی

کسی خبر نداره از قضایـا

نـه جی‌جی و نـه مامـی و نـه پاپا

به جای ماریـا کری و گوگوش

نوار گریـه‌دار مـی‌کنم گوش

«قشنگترین پیرهنتو تنت کن

تاج سر سروریتو سرت کن

چشماتو مست کن همـه‌جا رو بشکن

الا دل ساده و عاشق من…»

دلم مـی‌خواد کـه از سرمحبت

به عشق من بدین جواب مثبت

بگین بله وگرنـه دلگیر مـیشم

تو زندگی دچار تأخیر مـی‌شم

اگرجواب نـه بیـاد تو نامـه‌ت

خلاصه قهر، قهر که تا قیـامت!

فدای اون کـه نـه نمـی‌گه مـی‌شم

عاشق یک دیگه مـی‌شم

تو بی‌لیـاقتی اگر بگی نـه

اند حماقتی اگر بگی نـه

ببین تو آینـه، آخه این چه ریخته؟

مثل تو صدتا توی کوچه ریخته!

تو خانمـی؟ تو خوشگلی؟ چه حرفا…

حرف زیـادنزن، برو بینیم باااا…

بشین عزیز، پرت و پلا نگو مرد!

این مدلی نمـی‌شـه عاشقی کرد

تو هر دلی یـه عشق، موندگاره

آدم کـه بیشتر از یـه دل نداره

درسته،‌دیگه توی شـهر ما نیست

دلی کـه مثل کاروانسرا نیست

بازم همون دلای بچگی‌مون

دلای باصفای بچگی‌مون

یـه چیز مـی‌گم، ایشالا دلخور نشین:

«قربون اون دلای‌تک‌سرنشین!»

این روزا عمر عاشقی دو روزه

ایشالا پیر عاشقی بسوزه

بلا بـه دور از این دلای عاشق

که جمعه عاشقند و شنبه فارغ!

گذاشته، روی مـیز من، یـه پوشـه

که اسم عشق‌های بنده توشـه

زری، پری،‌سکینـه، زهره، سارا

وجیـهه و ملیحه و ثریـا

نگین و نازی و شـهین و نسرین

مـهین و مـهری و پرند و پروین

چهارده فرشته و سه اختر

دو لیلی و سه اشرف و دو آذر

سفید و سبزه، گندمـی و زاغی

بلوند و قهوه‌ای و پرکلاغی

هزار خانمند توی این لیست

با عده‌ای کـه اسمشون یـادمن نیست!

گذشت دوره‌ای کـه ما یکی بود

خدا و عشق آدما یکی بود

نامـه‎ی مجنون بـه حضور لیلی

مـی‌رسه اینترنتی و ایمـیلی!

شیرین مـی‌ره مـی‌شینـه پیش فرهاد

روی چمن تو پارک بهجت‌آباد

زلفای رودابه دیگه بلند نیست

پله کـه هس، نیـازی بـه کمند نیست

تو کوچه،‌غوغا مـی‌کنند و دعوا

چهار که تا یوسف سر یک زلیخا!

نگاه عاشقانـه بی‌فروغه

اگر مـی‌گن: «عاشقتم»، دروغه

تو کوچه‌های غربی صناعت

عشقو گرفتن از شما جماعت

کجا شد اون ظرافت و کرشمـه

نگاه دزدکی کنار چشمـه؟

کجا شد اون بـه شونـه تکیـه

کنار جوب آب، گریـه ؟

دلای بی‌افاده یـادش بـه خیر

کای ساده یـادش بـه خیر

من از رکود عشق درون خروشم

اگر دروغ مـی‌گم، بزن تو گوشم

تو قلب هیشکی عشق بی‌ریـا نیست

حجب و حیـا تو چشم آدما نیست

کشته‎ی دلبرند وارتباطش

فقط به منظور برخی از نکاتش!

پرنده پر، کلاغِ پر، صفا پر

صداقت از وجود آدما، پر

دلا، قسم بخور، اگر کـه مردی

که دیگه گرد عاشقی نگردی

ما توی صحبت رک و راستیم داداش

عشق اگه اینـه، ما نخواستیم داداش

حال کذایی بـه شما ارزونی

عشق ریـایی بـه شما ارزونی

زدم تو خالتون دوباره،‌ آخ‌جان!

حسابی حالتون گرفته شد، هان؟!

اینا کـه من مـی‌گم همـه‌اش شعاره

عشق و محبت شاخ و دم نداره

مـهم فقط نحوه‎ی ارتباطه

اینـه کـه این قدَر سرش بساطه

ناز و ادا همـیشـه بوده جونم

حجب و حیـا همـیشـه بوده جونم

آدمو تو فکر خیـال گذاشتن

وقت قرار، آدمو قال گذاشتن

وعده‎ی این که: «من زن تو مـی‌شم

وصله‎ی چاک پیرهن تو مـی‌شم»

حرفای داغ و پخته و تنوری

چه از طریق نامـه یـا حضوری

همـیشـه بوده توی عشق، حاضر

همـینـه دیگه خب بـه قول شاعر:

«با اون همـه قد و بالاتو قربون

با اون همـه قول و قرار و پیمون

که با من غمزده داشتی، رفتی

تو کوچه‎تون بازمنو کاشتی، رفتی! »

چقدر، مونده بی‌حساب و کتاب

نامـه‎ی لاکتابمون بی‌جواب

چقدر وعده‌های بی‌سرانجام

چقدر توی کوچه، عرض اندام

چقدر حرف‌های عاشقانـه

چقدر آه و ناله شبانـه

چقدر گریـه‌های توی پستو

چقدر وصف خط و خال و ابرو

چقدر دزدکی سرک کشیدن

چقدر فحش و ناسزا شنیدن!

چقدر خوابهای خوب و شیرین

چقدر، بعدخواب، ناله – نفرین!

خلاصه، عشق و عاشقی همـین‌هاست

اما تو تعریفش همـیشـه دعواست

اگر دلت تپید و لایق شدی

عزیز من، بدون کـه عاشق شدی!

شـهر بدون مرد، شـهر درده

قربون شکل ماه هرچی مرده

قربون اون مردای دل‌شکسته

قربون اون دستای پینـه‌بسته

مردای ده، مردای کاه و گندم

مردای ده، مردای خوان هشتم

مردای پشت کوه، مثل خورشید

تو دلشون هزار جام جمشید

مردای سوخته زیر هرم آفتاب

مردای ناب و کم‌نظیر و کم‌یـاب

کیسه چپق‌ها بـه پر شالشون

لشکر بچه‌ها بـه دنبالشون

بیل و کلنگشون همـیشـه براق

قلیونشون بـه راه، دماغشون چاق

صبح سحر پا مـی‌شن از رختخواب

یکسره رو پان که تا غروب آفتاب

چار تای رستمند بـه قد و قامت

هیکلشون توپ، تنشون سلامت

نبوده غیرگرده‎ی گلاشون

غبار اگر نشسته رو کلاشون

کلامشون دعا، دعاشون روا

سلام و نون و عشقشون بی‌ریـا

مردای نازدار، مرد شـهرن

با خودشون هم این قبیله قهرن

مردای اخم و طعنـه‎ی بی‌دلیل

مردای سرشکسته‎ی زن ذلیل

مردای دکترای حل جدول

مردای نق‌نقوی لوس تنبل

لعنت و نفرین مـی‌کنند بـه جاده

اگر برن چار که تا قدم پیـاده

مردای خواب تو ساعت اداری

تازه دو ساعت هم اضافه‌کاری

توی رگاشون مـی‌کشـه تنوره

تری‌گلیسیرید و قند و اوره

انگار آتیش گرفته ترمـه‌هاشون

همـیشـه تو همـه سگرمـه‌هاشون

به زیردست، ترشی و عبوسی

به اداره چاپلوسی

برای جستن از مظان شک‌ها

دایره‌المعارف کلک‌ها

بچه بـه دنیـا مـی‌آرن با نذور

اغلبشون یـه دونـه اون‌هم بـه زور

پیش هم از عاطفه دم مـی‌زنن

پشت سر اما واسه هم مـی‌زنن

اینجا فقط مـهم مقام و پسته

مردای شـهری کارشون درسته

مشدی حسن، حال شما چطوره؟

حالت امسال شما چطوره؟

مشدی حسن کافر و دهری شدی

اومدی از دهات و شـهری شدی

این چیـه پاته؟ آخه گیوه‌هات کوش؟

کی گفته دمپایی صندل بپوش؟

ای شده از قاطر خود منصرف

نمره پیکان تو، تهران – الف

شد بدل از باغ و زمـین سرکشی

شغل شریفت بـه مسافرکشی

گله رو کـه «هی» مـی‌زدی، یـادته؟

کوه و کمرنی مـی‌زدی، یـادته؟

یـادته اون سال کـه با مشدی شعبون

ماه صفر، راهی شدین خراسون

یـادت مـیاد «ربابه»، دستش درست،

کنار چشمـه، رخت‌ها تو مـی‌شست

یـادته دستاتو حنا مـی‌ذاشتی؟

شب کـه مـی‌شد،‌ درها رو وا مـی‌ذاشتی؟

تو دهتون، سرقت و دزدی نبود

کار واسه‎ی همسایـه، مزدی نبود

قبل شما، جن‌های طفل معصوم

صبح سحر، جمع مـی‌شدن تو حموم

لنگ و قطیفه توی بقچه‌هاشون

نگاه آدما بـه سم پاشون

اصالتاً جنای ناموس‌پرست

به هیچ خانمـی، نمـی‌زدن دست

نـه زن، سحر، بیرون خونـه مـی‌رفت

نـه جن بـه حمّوم زنونـه مـی‌رفت

جن واسه خانوما یـه جور خیـال بود

اونم کـه تازه، جن نبود و «آل» بود!

مشدی حسن چای و سماورت کو؟

سینی باقالی و گلپرت کو؟

ای بـه فدای ریخت و شکل و تیپت

بوی چپق نمـی‌ده عطر پیپت

مشدی حسن، قربون مـیز و فایلت

قربون زنگ گوشی موبایلت

اون کـه دهاتی و نجیبه، مشدی

مـیون شـهریـا غریبه، مشدی

چقدر خوبه چله‎ی زمستون

سنبل‌طیب و کاسنی و سه‌پستون

کنج اتاق، یـه جای خلوت و دنج

شربت نعناع و بهار نارنج

کرسی و چای‎نبات و هورتش خوبه

خارش و خمـیازه و چرتش خوبه

عطر چلو کـه از خونـه درون مـی‌رفت

تا هف که تا کوچه اون طرف‌تر مـی‌رفت

شیطونـه وقتی رخنـه تو دل مـی‌کرد

بوی غذا روزه ‌رو باطل مـی‌کرد

قدیمترا قاتله هم صفت داشت

دزد سر گردنـه معرفت داشت

اون زمونا کـه نقل تربیت بود

آدم‌کشی یـه جور معصیت بود

کسی،ی رو سرسری نمـی‌کشت

به خاطر دری وری نمـی‌کشت

معنی نداره توی عصر «سی‌دی»

بزرگ و کوچیکی و ریش‌سفیدی

پدر با ترس و لرز و با احتیـاط

مـی‌کشـه سیگارشو کنج حیـاط

پسر کـه بی‌، تب مـی‌کنـه

بدون ترس و لرز، «حب» مـی‌کنـه

مادره با خفت و خونـه‌داری

مـی‌سازه اما ه فراری

اگر دیدی ه دست تکون داد

یـه وقت بهت درون باغ سبز نشون داد

بپا یـه وقتی دست و پات شل نشـه

پنالتی‌ش از صدقدمـی گل نشـه

تقی بـه فکر رونق نقی نیست

کسی بـه فکر نفع مابقی نیست

مقاله‎ها پشت هم اندازیـه

جناح و حزب و خط بازیـه

بس کـه به هر طرف ستادمون رفت

صراط مستقیم یـادمون رفت

ارزشمون بـه طول و عرض مـیزه

چقدر مـیز و صندلی عزیزه

تمام فکر و ذکرمون همـینـه

که هیشکی پشت مـیزمون نشینـه

یـه عمره دو دو زده چشم و چارت

که خش نیفته روی مـیز کارت

اونا کـه مرد و زن دعاگوشون بود

مـیز ریـاست روی زانوشون بود

بیـا بشین کـه مـیز اگه وفا داشت

وفا بـه صاحبای قبل ما داشت

قدیم کـه نرخ‌ها بـه طالبش بود

ارزش صندلی بـه صاحبش بود

فقیـه اگه بالای منبر مـی‌نشست

جَوون سه چار پله پایین‌تر مـی‌شِست

معنی شأن و رتبه یـادشون بود

حرمت مردم بـه سوادشون بود

روی لبت خوبه تبسم باشـه

دفتر کارت دل مردم باشـه

مردا بدون مـیز هم عزیزن

رفوزه‌ها همـیشـه پشت مـیزن

خلاصه قصه اون قدر دِرامـه

که ایدز پیش دردمون زکامـه

فتنـه و دعوا سر نونـه مشدی

دوره آخرالزمونـه مشدی

جسارتاً شعرم اگه غمـین بود

به قول خواجه «خاطرم حزین» بود

دعا کنین کـه حالمون خوب بشـه

تا شعرمون یـه ریزه مرغوب بشـه

مشدی حسن، مرد سیـاسی شدی

اهل اصول دیپلماسی شدی

سور و ساتت شده بحث و تفسیر

نقل و نباتت شده بحث و تفسیر

با تقی و امـیر و سام و خسرو

تو تاکسی و تو ایستگاه مترو

تو هر کجا آدم زنده‌ای هست

یـا محفلل‌کننده‌ای هست

بد بـه حفاظت و حراست مـی‌گی

لم مـی‌دی و نقل سیـاست مـی‌گی

سیـاست خارجه و داخله

حکومت مدینـه‎ی فاضله

نظم نوین و چالش روآندا

مخالفان دولت اوگاندا

روابط جدید مصر و سودان

کناره‌گیری امـیرعمان

نرفته‌ای هنوز که تا ورامـین

کنایـه مـی‌زنی بـه چین و ماچین

با چشم بسته، تیر درون مـی‌کنی

تو هر چی اظهارنظر مـی‌کنی

از مد و سایز کفش آلن‌دولون

تا بـه گشادی شکاف اُزُن

هرچی کـه چشمت دید و خواست، ‌مـی‌شی

یـه روز «چپ»، یـه روز «راست» مـی‌شی

یـه روز مشتت رو هوا مـی‌بری

برای لغو حکم «آقاجری»

یـه روز مـی‌گی کـه «والا این کافره

دِ یـالا زودتر بکشیدش، بره»

یـه روز فکر جنگ با جهانی

یـه روز اهل بحث و گفتمانی

عینـهو رنگ چشم آبجی اقدس

حزب و گروه تو نشد مشخص!

ابوالفضل زرویی نصرآباد


ارسال به:  :: :: ::

شعر معاصر




[مثنوی طنز «با معرفت‌ها» با صدای زرویی نصر آباد : طربستان صدای مشت زدن]

نویسنده و منبع |



امبلانس اهنگ

دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3 - آموزش 3

دانلود آژیر آمبولانس mp3-دانلود صدای ماشین امبولانس-دانلود رایگان صدای آژیر آمبولانس-دانلود صدای آژیر پلیس الگانس-دانلود صدای آژیر الگانس پلیس ایران-دانلود صدای آمبولانس-آژیر پلیس ایران-دانلود صدای آژیر خطر

برای دانلود انواع صداهای آژیر بـه ادامـه  مطلب مراجعه کنید.

دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3

3.8 (75.96%) 114 votes

اشتراک گذاری مطلب
. امبلانس اهنگ . امبلانس اهنگ : امبلانس اهنگ ، امبلانس اهنگ




[دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3 - آموزش 3 امبلانس اهنگ]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 17:37:00 +0000



گام به گام نوشتاری چهارم ابتدایی با جواب

دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3 - آموزش 3

دانلود آژیر آمبولانس mp3-دانلود صدای ماشین امبولانس-دانلود رایگان صدای آژیر آمبولانس-دانلود صدای آژیر پلیس الگانس-دانلود صدای آژیر الگانس پلیس ایران-دانلود صدای آمبولانس-آژیر پلیس ایران-دانلود صدای آژیر خطر

برای دانلود انواع صداهای آژیر بـه ادامـه  مطلب مراجعه کنید.

دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3

3.8 (75.96%) 114 votes

اشتراک گذاری مطلب
. گام به گام نوشتاری چهارم ابتدایی با جواب امبلانس اهنگ . گام به گام نوشتاری چهارم ابتدایی با جواب امبلانس اهنگ : گام به گام نوشتاری چهارم ابتدایی با جواب امبلانس اهنگ ، گام به گام نوشتاری چهارم ابتدایی با جواب امبلانس اهنگ




[دانلود صدای آژیر آمبولانس mp3 - آموزش 3 گام به گام نوشتاری چهارم ابتدایی با جواب]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 17:37:00 +0000



دانلود رایگان صدای کشتل

دانلود صدای خوتکا mp3 - آموزش 3

دانلود صدای کشتل mp3
خوتکا ابرو سفید
دانلود آواز خوتکا
دانلود صدای پرندگان مـهاجر
دانلود صدای پرنده چهارتایی
صدای فیلوش

برای دانلود انواع صداهای خوتکا بـه ادامـه مطلب مراجعه کنید.

دانلود صدای خوتکا mp3

3.8 (76.39%) 72 votes

اشتراک گذاری مطلب
. دانلود رایگان صدای کشتل . دانلود رایگان صدای کشتل : دانلود رایگان صدای کشتل ، دانلود رایگان صدای کشتل




[دانلود صدای خوتکا mp3 - آموزش 3 دانلود رایگان صدای کشتل]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 15:41:00 +0000



صدای ضبط شده مینا

دانلود صدای مرغ مـینا mp3 - آموزش 3

دانلود صدای مرغ مـینا با لینک مستقیم mp3-دانلود صدای ضبط شده به منظور آموزش مرغ مـیناآموزش حرف زدن مرغ مـینادانلود آواز مرغ مـیناصدای مرغ مـینا وحشیدانلود رایگان صدای مرغ مـینادانلود فایل صوتی آموزش مرغ مـینادانلود صدای حرف زدن مرغ مـینادانلود صدای مرغ مـینا به منظور آموزشدانلود صدای مرغ مـینا صوتی-دانلود حرف زدن مرغ مـینا

برای دانلود انواع صداهای مرغ مـینا بـه ادامـه مطلب مراجعه نمائید.

دانلود صدای مرغ مـینا mp3

4 (80.72%) 699 votes

. صدای ضبط شده مینا . صدای ضبط شده مینا : صدای ضبط شده مینا ، صدای ضبط شده مینا




[دانلود صدای مرغ مـینا mp3 - آموزش 3 صدای ضبط شده مینا]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 22 Jul 2018 08:35:00 +0000



دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا

دانلود صدای گرگ mp3 - آموزش 3 - amoozesh3.ir

دانلود زوزه ی گرگ mp3-صدای گرگ وحشی-صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا-دانلود صدای گرگ ترسناک-زوزه گرگها درون شب-دانلود صدای گرگ به منظور زنگ موبایل-دانلود صدای وحشتناک گرگ-دانلود صدای زوزه گرگ به منظور زنگ موبایل

برای دانلود انواع صداهای گرگ بـه ادامـه مطلب مراجعه نمائید.

دانلود صدای گرگ mp3

4.1 (81.9%) 63 votes

اشتراک گذاری مطلب
. دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا . دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا : دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا ، دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا




[دانلود صدای گرگ mp3 - آموزش 3 - amoozesh3.ir دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 07 Jul 2018 13:54:00 +0000



دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا

دانلود صدای وحشتناک گرگ - آموزش 3

دانلود صدای گرگ mp3

دانلود زوزه ی گرگ mp3-صدای گرگ وحشی-صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا-دانلود صدای گرگ ترسناک-زوزه گرگها درون شب-دانلود صدای گرگ به منظور زنگ موبایل-دانلود صدای وحشتناک گرگ-دانلود صدای زوزه گرگ به منظور زنگ موبایل

برای دانلود انواع صداهای گرگ بـه ادامـه مطلب مراجعه نمائید.

. دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا . دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا : دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا ، دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا




[دانلود صدای وحشتناک گرگ - آموزش 3 دانلود صدای زوزه گرگ با کیفیت بالا]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 06 Jul 2018 10:49:00 +0000



صدا قرقی

دانلود صدای قرقی - آموزش 3 - amoozesh3.ir

دانلود صدای عقاب mp3

دانلود صدای عقاب به منظور sms-صدای عقاب طلایی-دانلود صدای شاهین-صدای جیغ عقاب-دانلود صدای پرندگان شکاری-دانلود صدای قرقی-صدای شاهین پرنده-دانلود صدای پرنده شاهین-دانلود صدای شاهین شکاری

برای دانلود صداهای عقاب و شاهین بـه ادامـه مطلب مراجعه کنید.

. صدا قرقی . صدا قرقی : صدا قرقی ، صدا قرقی




[دانلود صدای قرقی - آموزش 3 - amoozesh3.ir صدا قرقی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 03 Jul 2018 15:39:00 +0000



صدا قرقی

آموزش 3 مرجع برنامـه های اندروید-دانلود انواع صدا-ارائه ...

دانلود صدای عقاب به منظور sms-صدای عقاب طلایی-دانلود صدای شاهین-صدای جیغ عقاب-دانلود صدای پرندگان شکاری-دانلود صدای قرقی-صدای شاهین پرنده-دانلود صدای پرنده شاهین-دانلود صدای شاهین شکاری

برای دانلود صداهای عقاب و شاهین بـه ادامـه مطلب مراجعه کنید.

دانلود صدای عقاب mp3

3.9 (78.95%) 38 votes

اشتراک گذاری مطلب
. صدا قرقی . صدا قرقی : صدا قرقی ، صدا قرقی




[آموزش 3 مرجع برنامـه های اندروید-دانلود انواع صدا-ارائه ... صدا قرقی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 13:59:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com